نظریه مکتب شعر دینی / مفاهیم شعر شیعی
اشعار، دست نوشته ها و مقالات ادبی استادسید علی اصغر موسوی ادیبی ازخرقان درقم
نظریه مکتب شعر دینی / مفاهیم شعر شیعی
شنبه 18 آذر 1398 ساعت 3:50 | بازدید : 769 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 

 

 

 

اساس عرفان، قرار بر شناختن معبود و رسیدن به قرب حضرت او(جلّ جلاله) بود؛ ولی تطورات هزار ساله آن، از همان آغاز به قرن دوم برمی گردد؛ تصاویر بسیاری از شکل و ماهیت حقیقی آن به نمایش گذاشته است. سرفصل تمام مسیرها – طریقت ها – و خرقه ها و حمادت ها به حقیقت علوی می رسد که حضرت او نیز باب علم و اندیشه نبوی است. اما، وقتی به فرمایش خود مولا(ع)؛ «لَو تکاشقتم ...»، اندکی پرده از روی برخی از اندیشه واقعی این طریقت ها کنار می رود؛ به «ما تدافنتم» می رسیم! چه مستور! چه مست! چه فناء فی الهی؛ چه بقاء باللهی! که درس «شریعت» نخوانده به «حقیقت» رسیده اند! همواره به دلیل نبود «عرفان معیار» - البته نزد منتقدین عرفان، نه عارفان حقیقی – به جای عرفان پژوهی، عرفان گریزی شیوه ای بوده که متکلمین و متعلمین معارف الهی از جهان تشیع، به آن پرداخته اند! گرنه بعد از قرآن کریم – منبع فیض حکمت الهی از چشمه سار وحی – دانش نامه ای عرفانی تر از «نهج البلاغه» را در عالم اسلام نمی توان یافت! چرا که صاحب آن خود بنیان گذار ادبیات منظم و معظم عرب است و همگان به این نکته اعتراف دارند که تفکیک و تقسیم: حرف و کلمه و کلام را برای نخستین بار، حضرت علی(ع) به یکی از اصحاب خود آموخته است.

حضرت علی(ع) در نخستین خطبه – البته نخستین خطبه از لحاظ جمع بندی کتاب، که توسط سید رضی(ره) انجام گرفته، منظور است – حداقل یکی دو صفحه، به مطالبی می پردازد که نهایت ادراک بشر از عالم ماوراست!
عالمی که فراتر از عرفان و حکمت و فلسفه، بر زبان «انسان کاملی» جاری شد که سرآمد حکیمان و عارفان و عالمان و فقیهان است؛ سرآمد ادیبان جهان در گفتار و پندار! حتی بالاتر؛ کردار و رفتار!

أوَّلُ الدین مَعرِفَتُهُ وَ کَمالُ مَعرِفَتهِ ...

کسی که علی(ع) را شناخت، خدا را نیز شناخته است؛ به قول استاد شهریار(ره):

دل اگر خدا شناسی، همه در رخ علی بین

به علی شناختم من، به خدا قسم خدا را

حال تصور کنید، کسانی که حتی «علی(ع)» را نشناختند، چگونه به خداشناسی رسیدند؟! که ما در طول تاریخ عرفان نظری و عملی، بخواهیم عقاید، گفتار و رفتار آن ها را «عرفان معیار» بدانیم؟!
جایگاه عرفان نظری که خود معلوم است؛ نیاز به کعبه و کنشت ندارد و اهالی شهود با چشم بسته نیز به آن رسیده اند، اما تنها جایگاه بروز اعمال عرفان عملی قطعا باید «مکه مکرمه» و اعمال عبادی «حج» باشد!

آری حج! مکانی برای رسیدن به قرب الهی!

حضرت باقر(ع) سفیان ثوری و ابوحنیفه را که در مسجد الحرام عده ای را به دور خود جمع کرده و حلقه گرفته بودند؛ به سدیر نشان داده می فرماید :

«این ها هم آنانی هستند که بدون اذن هدایت از طرف خدا و داشتن سندی آشکار، از دین خدا جلوگیری می نمایند. اگر در خانه های خود نشینند ، مردم برای رفع شبهات و اشکالات خود نزد ما می آیند و ما آن ها را از مسیر خدا و رسول خدا(ص) باخبر می سازیم».(اصول کافی /ج2/240 )

□□

همان گونه که یادآوری شد در طول هزاران و اندی سال  از روند تطورات عرفان اسلامی، در ادبیات دینی همیشه میان عرفا و متصوفین، به ظاهر در گفتار و نوشتار فرقی نبوده است؛ ولی در باطن میان عارف و صوفی فرق بسیار است و این موضوع در بین عارفان متشرعی همچون شیخ اجل سعدی شیرازی و خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی(ره) همیشه مورد نقد قرار گرفته است:

نقد صوفی نه همه صافی بی غش باشد

ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

عارف، همیشه به عرفان به گونه ای نگریسته، که در ظاهر سلبی باشد و در باطن "ایجابی" و صوفی به عرفان به گونه ای نگاه کرده که در ظاهر "ایجابی" باشد و در باطن نه تنها "سلبی" که از شدت انحراف به گمراهی و جهالت "مرکب" کشیده شود! جهالتی که نتیجه اش "انانیت" و "ولایت نوعی" است!

آن چه امروز برای عرفان اسلامی – به خصوص عرفان شیعی اثنی عشری – مهم و الزامی است؛ داشتن دانش نامه و فرهنگ نامه است؛ تا هم به سیطره عرفان "تسننی"  - همان عرفانی که عوالم خیال را به عالم عقل برتری می دهد- در طول قرون پایان دهد؛ هم ادبیات دینی را از انحراف به سوی "عرفان های کاذب" بازدارد. این واقعیت زمانی ماهیت "عینی" خواهد داشت، که میان عرفان حقیقی و عرفان کاذب؛ "سنگ محکی" به عنوان "عرفان معیار" وجود داشته باشد. تا مطالب "اخلاق اسلامی" و "فلسفه شهودی" – اشراقی – را کسی در قالب "عرفان شیعی" معرفی نکند! امروز در بسیاری از وب سایت ها و وبلاگ ها، اخلاق اسلامی را، متشرعین به عنوان عرفان اسلامی؛ و "مدیتیشن" و یوگا را متظاهرین، و مخالفان اسلام، تحت عنوان "عرفان" به کاربران اینترنتی خود ارایه می دهند. که هر دو به میزان هم دارای زیان های مشابه است: اولی، ماهیت عرفان علمی – نظری – شیعه را تغییر می دهد؛ دومی افکار التقاطی و غیر اسلامی را وارد عرفان اسلامی می کند!

 

در یادآوری تطورات فِرَق عرفانی به "تصوف" نیز اشاره شد؛ که به بهانه "عرفان عملی" نه تنها در کنار امت – مردم – قرار نمی گرفتند؛ که بعضی از فرقه های آن ها طفیلی وار مخارج خود و هم مسلکان خود را نیز از مردم جمع آوری می کردند. در صورتی که هم‌مرام پیامبر(ص) و هم معصومین و اصحاب مومن و متدین ایشان همیشه یاریگر امت و در کنار آنان یار شاطر بودند؛ نه بار خاطر!

عارفان واقعی همیشه و در هر زمان درد مردم داشته اند و در کنار مردم بوده اند، در سفر و حضر، طفر و خطر و غم و شادی! چگونه می شود عارف بود و غم آفریدگان آفریدگار نخورد:

********************************************************

آنچه شالوده ی هر شعری را محکم می نماید، حکمت و خردورزی است.

آری حکمت؛ همان گونه که رسول اکرم نبی معظم (ص) فرموده است:

إِنَّ مِن الشعر لِحکمةً و إِنَّ مِن البیان لِسحراً[3]

همانا بعضی از اشعار حکمت است و برخی از سخنان بسان سِحر تأثیرگذار است.

همچنین کعب ابن مالک می گوید، عرض کردم:

یا رسول الله، نظر شما دربارۀ شعر چیست؟

پیامبر خدا (ص) فرمودند:

همانا مومن با شمشیر و با زبانش – در راه ارزش های الهی – مجاهدت می کند.

سپس فرمودند، سوگند به کسی که جان من در دست قدرت اوست، شعر شاعران مومن و متعهد مانند تیرهایی است که به طرف دشمنان پرتاب می شود.[4]

آنچه مسلّم است، اسلام نه تنها شعر و شاعری – البته شعر فاخر و متعهد را – مذموم ندانسته بلکه بزرگان اسلام حتی معصومین و خاندان بزرگوار ایشان هم ذوقی سلیم و شوقی عظیم، در سرودن شعر داشته اند.

بعد از قبول دین اسلام توسط ایرانیان و حضور اندیشمندان مسلمان بخصوص، تشریف فرمایی عالم آل محمد(ص)، حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا(ع) به خطه خراسان بزرگ و محضر بلند جایگاهش ایشان، که همچون خورشید باعث تفکیک نور از ظلمت شد؛ اندیشمندان ایرانی و علاقه‌مندان ساحت مقدس اهل بیت(ع) و مکتب ولایت، در ایران انقلابی عظیم در علوم کلامی  و نظری به وجود آوردند.

بخصوص عرفان اسلامی که بعدها، مکتب عرفانی خراسان حتی اندیشمندان جهان اسلام را تحت تاثیر قرار داد. البته منظور بنده از عرفان اسلامی،بدعت های تصوف سالوس پرور بدعت گستر، که تخیل را بر تعقل برتری می دهد نیست؛ بلکه از روح عارفانه ای می گویم که در کالبد علوم مختلف اسلامی دمیده شده باعث پدید آمدن بزرگ ترین آثار در حوزه فرهنگ و ادب ایرانی گردید.

****

و اما شعر در ایران: از دیرباز، شعر و شاعری با روح ایرانیان عجین بوده و همواره با کرامت نفس قرین. حتی شاعرانی که برای مطامع نفسانی به مدح اُمرا و متمولین پرداخته اند؛ نیز سعی کرده اند شعر خود را با مضامین متعالی بیارایند. شاید در جهان، نمونه آثاری که شاعران ایران پدید آورده اند، بی نظیر و بی بدیل بوده باشد؛ که شکّی در آن نیست؛ گرچه در عصر کنونی شعر کم کم از مردم فاصله گرفته و به سوی قشری شدن می رود؛ اما استقبال کشورهای غربی از شاعران عارف پارسی گوی، این نکته را به ما گوشزد می کند که:

به این کلام منظوم، که لطف خداوندگار قلم به ما بوده است را فراموش نکنیم. خواه سخن به نظم آراسته باشد؛ خواه به نثر؛ خواه شعر باشد، خواه نظم!

نمی شود هیچ کدام را نفی کرد. تأثیر نظم بلیغ، که آراسته با حکمت است؛ آن مقدار خوشایند است، که تأثیر شعر لطیف!

اگر شعر – غزل – با تمام لطافت و حس آمیزی، عاری از محتوا و پیام مناسب باشد به همان مقدار سبب تحقیر می شود؛ که یک نظمِ – قطعه ای فاقد خیال پردازی – فاقد معنا!

پس آنچه جوهره ی اصلی شعر - از هر قالب و سبک – می باشد همانا محتوای صحیح و فرم فصیح آن است؛ که با لطافت و بلاغت قرین شده باشد.

**

از آن جا که در طول یکی دو قرون گذشته مطالبی که برای ادبیات نوشته شده است توسط برخی مستشرقین و غیر ایرانی ها نگارش شده، چهره ای "سکولار" از فرهنگ و هنر دینی ما به جهان معرفی شده است. البته غیر از آثار برخی از مشایخ عرفان همچون حافظ و سعدی و مولانا که حتی در بین غربی ها به "تصوف" معروفند. در نگاه غربی ها مکتب عرفان شباهت فراوانی به مکتب "سوررئال" دارد و فارغ از حال و هوای "سمبلیزم" است؛ که همیشه چهره دینی و رنگ و روی مقدس دارد. اما حقیقت شعر دینی در ایران غیر از آن چیزی است که آنان فکر می کنند بعد از حضور آسمانی خورشید عالمتاب هشتم حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) در خراسان شکوفا شده است.

عطا و الفت حضرت به "دعبل" باعث اهمیت پیدا کردن شعر در حوزه دین بوده و می بایست شعر دینی آکنده از حکمت باشد حکمتی که اساس معرفت در آیین محمدی(ص) است. البته منظور از حکمت تقسیم بندی های معرفت شناختی در حوزه عرفان و فلسفه نیست که حکمت الهی و قرآنی بیانی بالاتر از هر دو دارد و سرچشمه گرفته از معادن وحی است متاسفانه برخی رواج عرفان در شعر فارسی را به خاطر سستی بنیان حکومت های ایرانی بعد از حمله مغول می دانند و ناچاری منزوی شدند . شعر طربناک سبک خراسانی را به خاطر عدم حضور شعر در محافل می دانند در صورتی که به عقیده بنده شعر تجمل گرا و "سلطان پسندانه" سبک خراسانی با ظهور شاعران حکیم و دانشمند که به نوعی خود از تجمل گرایی و تملق ستایی گریخته بودند، پدید آمد و انسان شاعر به سوی آسمان نگریست تا کف دست حکما و سلاطین.

نکته قابل توجه این است که عرفان شعری با شعر عرفانی تفاوت فراوان دارد؛ همان گونه که حکمت شعری و شعر حکمت آموز با هم تفاوت دارد. در نوع اول حکمت و عرفان در اختیار "محاکات" انسانی است تا ساختار مادی را با معنویت توجیه کند. مثل افکار و اعمال برخی از "متصوفه" و برخی عرفان نمایی های نوظهور در آفریقا و آمریکای لاتین که رفتار ظاهری بیش از باطنی نمود دارد. و در نوع دوم گستردگی معنویت و محتوا چنان است که برای معرفی آن "شعر" تنها یکی از ابزارهای "مادی " متعارف است وگرنه دیگر هنرهای متعالی نیز همیشه در خدمت حکمت و عرفان الهی بوده و هستند. پس شعر عرفانی با عرفان شعری تفاوت فراوان داشته و خواهد داشت

انسان عارف که دربرزخ ملک و ملکوت به سر می برد ، دایم به "انسان کاملی" نیاز دارد که دلیل راه و راهنمای الی الله شود ؛ تا دل ازصافی گذشته او به ضیافت انوار حضور راه پیدا کند، آن چه او می جوید ؛نایاب و آن چه او می گوید؛ دست نایافتنی به نظر می رسد؛ گرچه یار در راه و" صبح "نزدیک است :

نکته پایانی ، این که نباید از عارف ، انتظار شاعر بودن و از شاعر ، انتظار عارف بودن داشت ! تکامل در هردو تنها اختصاص به دو  عارف و عاشق شیرازی داشته و دارد ؛که تمام عظمت شعر فارسی مرحون بلاغت شاعرانه آنهاست.

در این میان همان گونه که گفته شد ، در برخی از شاعران وعارفان ،گاه قوت در عارفانگی ست ؛ گاه در شاعرانگی !و برتری واژگان شاعرانه با "عارفانگی"ست

نقش شعر در عرفان اسلامی همیشه منحصر به فرد و شکوهمند بوده است؛ چه عرفان نظری باشد چه عرفان عملی. آن چه در عرفان نظری به عنوان یک نظریه مطرح شده است؛ اگر با هنر همراه نمی شد هیچ گاه در طول و عرض تاریخ ماندگار نمی شد. چون این زبان هنر است که ماندگار و جاودانه تاریخ است. هنر عصاره فعالیت های بشر در حوزه حکمت و اندیشه است و هر گاه پا فراتر از "فیزیک" نهاده و به متافیزیک نزدیک شده؛ به زیبایی آن افزوده شده است.

در هنرهای متافیزیک، نقش "شعر" از همه پررنگ تر است؛ چون مجمل ترین گویش درباره حقیقت هستی است. گاهی در شعر یک بیت، دارای چنان مفاهیم بلندی است، که به اندازه یک کتاب؛ انتقال دهنده منظور و مفهوم یک اندیشه به مخاطبین است:

به جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست

در این بیت به ظاهر ساده شیخ اجل سعدی شیرازی(ره) نهایت اندیشه اسلامی را از منظر یک شاعر اندیشمند عارف مسلمان بیان کرده است. از وسعت و قدرت شعر در عرفان اسلامی که بگذریم می رسیم به گویش خاص عرفانی؛ که مفاهیم و عبارات واژگان آن "نمادین" و "سمبولیک" است. برخی نیز اشعار عرفانی را با مکتب "سوررئال" معرفی می کنند؛ اما شعر عرفانی علاوه بر نمادین بودن، از مجموعه واژگانی تشکیل شده که به "زیبایی شناسی" بیشتر از فصاحت و بلاغت کلامی و به "استعاره" بیشتر از "اشاره" می پردازد:

«تاب بنفشه می دمد، طره مشک سای تو

پرده غنچه می درد، خنده دل گشای تو

من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان

قال و مقال عالمی، می کشم از برای تو»
در شعر عرفانی علاوه بر پارامترهای عرفانی، نوعی شیفتگی و رندانگی به چشم می خورد که به ظاهر معنایی ضد شرعی و در باطن، مفهومی تشبیهی و آکنده از اصالت شریعت دارد.

رندانگی در شعر عرفانی برآمده از زبان سمبولیک و نمادین عرفان است که برای غیر اهل آن مشکل و برای اهالی سیر و سلوک و آشنا به زبان عرفان؛ آسان می نمایاند. همان گونه که زبان اصطلاحات شیمی و ریاضی و فیزیک برای ناآشنایان غیر ممکن است؛ زبان اشعار عرفانی نیز، نیاز به شناخت و آموزش دارد، به خصوص واژگانی که در سلوک عرفان "عملی" به کار می رود. البته این نکته نباید فراموش شود که منظور از عرفان و اشعار و سلوک عرفانی، تأیید حرکات و اشعار ظاهر پردازان "صوفیه" و فرق "تصوف" نیست. چرا کهاقوال و افعال آنان در همیشه تاریخ، تنها یک رنگ داشته و آن رنگ "فریب" بود و بس! عرفان، شناخت "نفس" خویشتن برای رسیدن به شناخت "خداوند" است؛ نه شناخت خداوند، برای اثبات نفس خویش؟!

 و صوفیه برای "اثبات خویش" در بین عوام دست به خداشناسی می زنند! وخیالات و توهمات در آثار و اشعار غلوآمیز آنان جز هیجانات انسانی، آیات "ربانی" والطاف رحمانی در سینه نداردوسلوکشان جز به شهوت و اهریمن ، راه پیدا نمی کند.

رسیدن به "حقیقت" نیز جز با بهره مندی از شریعت نبوی(ص)  وطریقت علوی(ع) امکان پذیر نیست! حقیقتی که سرچشمه اش از طریق قرآن به پیامبر(ص)، معصومین(ع) و مومنین منتقل شده است. حقیقتی که شیعیان در هر مکتب و مسلک وظیفه دارند، معارف آن را به جهانیان معرفی و منتقل نمایند

حتی در بسیاری از موارد ، منظور از "پیر" دلیل و هادی است ، نه پیر سنی ؛ که این نو پیر تنها در مشرب های صوفیه و طریقت های بودایی و برهمایی به چشم می خورد . در شریعت و طریقت "شیعی"برای رسیدن به حقیقت ، باید پیرو ولایت مطلقه معصومین (علیهم السلام) بود و رهرو معارف و سیره آنان. و در میان ائمه معصومین(ع) شرط سن به عنوان امامت و رهبری مطرح نبوده و نیست. ائمه معصومین (ع) از خردسالی مهدی بوده و هادی و دلیل راه هستند ؛که زندگی حضرت امام جواد (ع) و حضرت حجت (عج) و موضوع امامتشان ؛ بیانگر این نکته اساسی در "عرفان شیعی" است. در مرام و مسلک عرفان شیعی ،علم ائمه لاهوتی است؛ نه ناسوتی! انتصابی است ف نه اکتسابی.

************************************************************************

دوبیتی: در بین اشعار فارسی از ویژگی خاصی برخوردار است و آن: زیبایی ساختاری و شیرینی گویشی و جایگاه چندوجهی در انواع مکاتب ادبی است. دوبیتی، قالبی که در شعر فاخر، پنجره ای رو به احساسات است و در شعر عامیانه همسویی با خود احساسات! دوبیتی قالب شعر عشق  است وبی جا نیست که "ترانه" اش گفته اند! در ادبیات عامیانه – فولکلوریک – یا محلی و بومی، جایگاه دوبیتی مثل آب در رودخانه است! آبی که با نجوایی خوش، رهگذران را به تماشا می خواند و در شیوایی ترنمش گم می کند. حضور دوبیتی در ادبیات و شعر پارسی به سال های بسیار دور برمی گردد، به سال هایی که حتی "خسروانه ها" تولد نیافته بودند و "باربد" هنوز کوک کردن ساز را فرانگرفته بود. دوبیتی یا ترانه، همان نجوای گرم لالایی مادر چادرنشین است که دست هایش پر از عطر پونه بود و چشم هایش نگران دور دست ها و لب هایش به نجواهایی که ضرب آهنگ آرامش بود و سبب رویش آویشن ها!

دوبیتی، تنها قالب شعر ایرانی است که با تمام زبان ها و گویش ها لهجه های این سرزمین عجین شده است. از" بندار رازی" تا "غضایری"؛ از خواجه عبدالله انصاری تا باباطاهرو از فایزدشتستانی تا شاعران جوان معاصر؛ چه به لهجه باباطاهر باشد چه فایز، آن چه به جا مانده شوری ماورای تمام گفته و شنیده ها بوده و هست که در سویدای دل هر کس به یادگار مانده است

****************************************************

رباعی : تنها قالب شعر فارسی بعد از اسلام است؛ که توانست در سه زبان موجود در کشورهای اسلامی که رسم الخط الفبایی یکسان داشتند، یعنی فارسی، عربی، ترکی – نه رسم الخط ترکی امروز که برگرفته از لاتین است – بدرخشد. قالب رباعی به دلیل موزون بودن "ایقاعات" بیانی و نزدیک بودن به ضرب آهنگ های زبانی "بحر متقارب"؛ در طول قرون گذشته توانسته است، به عنوان قالبی کوتاه، زیبا، مفید و مستمر در پرهیز از اطناب مورد توجیه سخنوران و حکیمان باشد، به خصوص سخنورانی که از حکما، عرفا و شعرا تشکیل می شد . با این که ابداع کننده رباعی رودکی است؛ بارزترین آنان در رباعی های عارفانه، ابوسعید ابوالخیر، و در رباعی های حکیمانه، حکیم عمر خیام نیشابوری و دیگر سرایندگان رباعی از قرون سوم هجری تا قرن حاضر که رباعیات معاصرین در ادبیات بعد از انقلاب و ادبیات پایداری به نهایت قوت شعری خود رسیده است.

رباعی به عکس "دو بیتی " همیشه در مقاصد و مطالب فاخر سروده شده – جز در مواردی مثل رباعیات لذت گرایانه (اپیکورستی) منسوب به خیام – و دلیل آن هم ضرب آهنگ بیانی سنگین آن است. وقتی یک "بحر" با هشت یا بیشتر، وزن ارتباط داشته باشد، خود گویای قوت در ساختار است؛ که شگفتی می آفریند مثل رباعی فوق العاده زیبایی – که گویای منسوب به چند نفر به غیر از ابوسعیدابوالخیر است – درباره دل:

از شبنم عشق خاک آدم گل شد

صد فتنه و شور در جهان حاصل شد

سرنشتر عشق بر رگ روح زدند

یک قطره از آن چکید و نامش "دل" شد

و یا رباعی بسیار شگفت انگیز و فلسفی حکیم عمر خیام نیشابوری:

جامی ست که عقل آفرین می زندش

صد بوسه ز مهر بر جبین می زندش

این کوزه گر دهر، چنین جام لطیف

می سازد و باز، بر زمین می زندش

برداشت شاعر امروز از مرگ و زندگی و زندگی و مرگ، به قدری در این رباعی شاعرانه و هنرمندانه آمده است که در طول قرون از تازگی و زیبایی آن نکاسته است!

**********************************

 [1] .فرهنگ لغت عمید،انتشارات امیر کبیر،تهران1384،ص1710

[2] . فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی،دکتر سید جعفر سجاوندی، انتشارات طهوری، چ هفتم، تهران1383،ص577

[3] الغدیر/جلد دوم/ صفحه 9

 

 

[4] میزان الحکمه/ جلد پنجم/ صفحه

99

--------------------------------

تکثیر و کپی ممنوع است

متون تحقیقی  هنوز کامل و منتشر نشده اند.

می توانید برای مطالعه به وبسایت زیر مراجعه کنید :

 

http://saapoem.vcp.ir/         



 



|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 18
بازدید ماه : 28
بازدید کل : 11351
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چهارحد و آدرس a4hat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 13
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 18
:: بازدید ماه : 28
:: بازدید سال : 99
:: بازدید کلی : 11351